نوشتن با چشم های بسته

ساخت وبلاگ
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری است؛ روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند قفل افسانه‌ایست و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی. روزی که آهنگ هر حرف زندگی‌ست تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم. روزی که هر لب ترانه‌ایست تا کمترین سرود ، بوسه باشد. روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم  و من آن روز را انتظار می‌کشم حتی روزی که دیگر نب نوشتن با چشم های بسته...
ما را در سایت نوشتن با چشم های بسته دنبال می کنید

برچسب : کبوتر, نویسنده : sinaa بازدید : 81 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:30

‎حالم را خوب می کنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم بلغور نمی کنند، صاف و پوست کنده حالیت می کنند باید چکار کنی...‎خوشم می آید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمی اندازند. خوش و بش می کنند و صمیمانه از دردش می پرسند...‎خوش خلقم می کنند راننده هایی که می ایستند و دست تکان می دهند تا تو از خیابان رد شوی...‎با نشاطم می کنند آدم هایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را مزخرف ترین شغل هستی نمی دانند...‎هیجان زده ام می کنند آدم هایی که برایت کاری می کنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی...‎حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را می بی نوشتن با چشم های بسته...
ما را در سایت نوشتن با چشم های بسته دنبال می کنید

برچسب : خوب, نویسنده : sinaa بازدید : 82 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:30

گاهی یک دل سیر خواب آرزویت می شود ... 

چشمانت را ببندی و خواب ، خواب ، خواب ... 

+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 2:17  توسط سينا  | 
نوشتن با چشم های بسته...
ما را در سایت نوشتن با چشم های بسته دنبال می کنید

برچسب : خواب, نویسنده : sinaa بازدید : 83 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:30